امام خامنه ای مد ظله العالی
 
 

به همه جواب می دهیم
عجمی از خادمان حرم مطهر امام رضا(ع) درباره معجزات دیده شده از حضرت در مدت خدمتش در حرم قدس رضوی می گوید: معجزات امام رأفت و مهربانی فراوان است. معجزات حضرت باید بررسی و بعد ثبت شود تا بتوان آن را اعلام نمود. فردی از آمریکا تماس گرفت و گفت: گوشی را به طرف آقا بگیرید. مدتی گذشت و دوباره تماس گرفت و گفت: خانه ام آتش گرفته بود و فقط می توانستم تماس بگیرم و از آقا کمک بخواهم و الان آتش مهار شده است و تماس گرفته ام تا از آقا تشکر کنم. "هر که بر درگه‌اش آید نرود دست تهی" این از عنایات امام رضا (ع) است. بهترین خواسته های ما در میلاد امام رضا(ع) این است "هرگز نگویمت بیا دست من بگیر/ گویم گرفته ای ز عنایت رها نکن".


تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد
علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده برایمان می گوید: در آذرماه سال 1383 مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و می خواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. ساعت 10صبح بود. ساعت شیفت من رو به پایان بود. باران می آمد و عطر خاصی در حرم پیچیده بود. شنیده بودم اگر معجزه ای شود مردم به دنبال شخص شفا یافته می روند تا قطعه ای از لباس او را برای تبرک ببرند، اما من تا آن روز اتفاقی به این شکل ندیده بودم. تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد. در وسط صحن یکی از همکارانم داد می زد برادر علی کمک نمی کنی؟!

نگاه کردم و دیدم کودکی در بغلش است و به آرامی از پنجره فولاد جدا شد تا کسی او را نبیند و حرکت کرد تا به آن سمت صحن رود. وسط صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعه ای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از 10 دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است. دکترها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟! پرونده اش را نگاه کردیم و دیدیم مشکلش اساسی بوده، از پله های اتاق پایین آمدم.

در "ایوان طلا" یکی از خادمان حرم دختر سه ساله کوچکی در بغلش بود و تمام زائران دنبال او می دویدند. کمکش کردم و کودک را در اتاق آگاهی بردیم تا آسیبی به او نرسد. با لحنی خاص از پدرش پرسیدم: چه شده؟! و او پاسخ داد: در حال بازی کردن بود و سماور آب جوش بر رویش ریخت. گوشت یک پارچه ای بر روی صورتش در آمده بود و معالجه نمی شد. برای شفا یافتم به حرم امام رضا (ع) آوردیم و پس از شفا یافتن هیچ علامت و نشانه ای از آن لکه بزرگ در صورت دخترم نیست. پدرش باور نمی کرد. دیده بودم نابینا و فلج شفا پیدا می کند، اما این گونه معجزه خیلی عجیب بود. صورت دختر می درخشید.


گل مریم کنار ضریح
مرتضی اشکفتی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزات در مدت خدمتشان در حرم قدس رضوی توضیح می دهد: اولین جلسه ای بود که روضه رضوی (ع) فضای کنار ضریح مقدس شستشو می شد. در مراسم حضور داشتم و مشغول صحبت کردن با حضرت شدم. مادرم از قبل سنگ کلیه داشت و قابل دفع نبود و نیاز به عمل کردن داشت. به حضرت گفتم: مادرم بیمار است و بعد یکی از شاخه های گل مریم کنار ضریح که هر روز عوض می شود و به مردم داده می شود را برای مادرم به خانه بردم. مادرم گل را بو کرد و بعد از آن بسیار گریه کرد. صبح از خواب بیدار شدم و مادرم گفت: معجزه شده و سنگ کلیه ام دفع شده است. پدرم گفت: امکان ندارد. مادرم آزمایش انجام داد و دیگر هیچ سنگی در کلیه اش دیده نشد. 9سال از آن ماجرا می گذرد و پس از آن ماجرا دیگر مادرم مریض نشد.

دوستی دارم که فرزند شهید است و روزی به حرم آمد. معجزه را قبول نداشت. برایش دلیل می آوردم و می خواستم برایش اثبات کنم که معجزه وجود دارد. در حال صحبت کردن بودیم که حرم شلوغ شد و خانمی که شفا پیدا کرده بود را به سمت آگاهی می بردند تا آسیبی نبیند و بررسی کنند تا واقعیت را بفهمند. در اتاق با کلامی منقطع می گفت: سال ها بود نمی توانستم صحبت کنم. داخل حرم نشسته بودم، نوری در گلویم وارد شد و الان می توانم صحبت کنم. خوشحال بود و مانند بچه ای که تازه می خواست صحبت کند، سخن می گفت. به دوستم گفتم امام رضا (ع) کرامتش را به تو نشان داد!

ماجرایی را نیز دوستم خادم حرم رضوی برایم گفت: فردی در ایالت متحده دوره خلبانی را گذرانده بود و می خواست مدرکش را بگیرد و خیلی آشفته بود. ایرانی در آنجا از او سؤال می پرسد چرا این قدر آشفته هستی و جواب می دهد: همسری دارم که بیمار است و پزشکان نتوانسته اند بیماری اش را تشخیص دهند و الان در بستر است و کاری از من بر نمی آید. آن فرد می گوید: دکتری را در ایران و شهر مشهد با نام "دکتر رضا" می شناسم و هر کسی پیش او می رود، مریضش خوب می شود. فقط با خودت قرار بگذار تا اگر همسرت خوب شد، هدیه ای به او بدهی. در هواپیما می نشیند و با خودش قرار می گذارد تا اگر همسرش سالم شد، هدیه ای به دکتر رضا بدهد.

به خانه می رسد و همسرش را سالم می بیند و ماجرا را از او می پرسد و همسرش می گوید: دکتر رضا خانه‌مان آمد و گفت هدیه ای که همسرت می خواست به من بدهد را برایم بیاورد. این فرد به مشهد می آید و در خیابان امام رضا (ع) دور فلکه آب به دنبال مطب دکتر رضا می گردد و نمی داند حضرت حیات مادی ندارند. یکی از دوستان خادم حرم او را پیدا کرد و ماجرا را از او سؤال کرد و او گفت: آمده ام از دکتر رضا تشکر کنم که همسرم را مداوا کرده است. خادم می فهمد و او را داخل حرم می آورد و او را جلوی ضریح می برد و می گوید دکتر رضا این جا هستند. آن فرد می رود و حضرت را زیارت می کند و در بازگشت به دوست خادم‌ام می گوید: دکتر رضا را دیدم و تمام مشکلاتم را به او گفتم و هدیه ام را به او دادم و ایشان قبول کردند تا همه مشکلاتم را حل کنند



یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:امام رضا,امام علی,حضرت فاطمه,ازدواج,حدیث, :: 21:34 ::  نويسنده : امیرحسین



) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

وقتی كسی كه به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید كه اگر چنین نكنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد كرد

(نهج الفصاحه ، ح247)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

2 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

بهترین ازدواجها ها آن است كه آسان تر انجام گیرد .

 (نهج الفصاحه ، ح248)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

3 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد ، كه نزد خدای عز وجل محبوبتر و ارجمند تر از ازدواج باشد .

(بحار الانوار . ج103 0ص222)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

4 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

ازدواج سنت من است پس هر كه از سنت من روی بر گرداند از من نیست .

(بحار الانوار . ج103 0ص220)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

5 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر كه دوست دارد كه پاك و پاكیزه خدا را دیدار كند ، با همراه داشتن همسری به دیدارش رود0

(بحار الانوار . ج103 0ص220)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

6 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر جوانی كه در دوره جوانی خود ازدواج كند ، شیطانش فریاد بر آورد كه : وای بر او دین خود را از گزند من حفظ كرد .

(كنز العمال . ح44441)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

7 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر كه ازدواج كند نصف عبادت به او داده شده است .

(بحار الانوار . ج103 0ص220)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

8 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

دو ركعت نمازی كه ازدواج كرده می خواند ، برتر از هفتاد ركعت نمازی است كه فرد عزب می خواند .

(بحار الانوار . ج103 0ص219)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

9 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

زن بگیرید ؛ زیرا كه ازدواج كردن روزی شما را بیشتر می كند .

(بحار الانوار . ج103 0ص217)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

10 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

مردان عزب خود را زن دهید ؛ زیرا با این كار خداوند اخلاق آنان را نیكو می گرداند و روزیهایشان را زیاد می كند و بر جوانمردی های آنان می افزاید .

(بحار الانوار . ج103 0ص222)       

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

11 ) امام صادق (علیه السلام) :

هر كه از ترس تهیدستی ازدواج نكند ، به خدای متعال گمان بد برده است . خدای متعال می فرماید : « اگر تهیدست باشد خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد » .

(نور الثقلین . ج3 . ص597)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

12 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

از مردی به نام عكاف پرسید : آیا همسری داری ؟ عرض كرد : خیر . پرسید : آیا كنیزی داری ؟ عرض كرد : خیر . پرسید : آیا توان مالی داری ؟ عرض كرد : آری . حضرت فرمود : ازدواج كن مگر نه از گناه كاران هستی .

(بحار الانوار . ج103 0ص219)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

13 ) امام صادق (علیه السلام) :

هر كه مجردی را زن دهد ، از جمله كسانی است كه خداوند در روز قیامت به او نظر می افكند .

(اصول كافی . ج5 . ص331)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

14 ) امام علی (علیه السلام) :

بهترین وساطتها این است كه میان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود . تا سر وسامان بگیرند .

(بحار الانوار . ج103 0ص222)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

15 ) امام باقر (علیه السلام) :

مردی خدمت رسول خدا (صل الله علیه و آله) آمد و در امر ازدواج كسب تكلیف و اجازه كرد ، حضرت فرمود :  آری ازدواج كن و بر تو باد به زنان متدین ، خدا خیرت دهد .

(وسائل الشیعه . ج14 . ص21)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

16 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

نباید حسن صورت زن را بر حسن دین داری او برگزید .

(كنز العمال . ح44590)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

17 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

با زن به خاطر ۴ چیز ازدواج می شود : مال و ثروتش ، زیبایی اش ، دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش ؛ و تو با زنان متدین ازدواج كن

(كنز العمال . ح44602)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

18 ) امام حسن (علیه السلام) :

به مردی كه با ایشان در باره ازدواج دختر خود مشورت كرد ، فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده ؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی كند .

(مكارم الاخلاق . ج1 . ص446)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

19 ) امام صادق (علیه السلام) :

شومی و ناخجستگی زن ، زیاد بودن كابین او و نافرمانی از شوهرش می باشد .

(معانی الاخبار . ص152)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 20 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

بهترین مهریه سبكترین آن است .

(كنز العمال . ح44707)

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::                                                       

21 ) امام كاظم (علیه السلام) :

جهاد زن خوب شوهر داری كردن است .

(اصول كافی . ج5 . ص507)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

 

22 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر گاه مرد به زن خود آبی بنوشاند ، پاداش برد .

(كنز العمال . ح44435)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

23 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

به زن خود خدمت نكند ، مگر صدیق یا شهید یا مردی كه خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد .

(بحار الانوار . ج104 0ص132)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

24 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر زنی كه شوهرش را هفت روز خدمت كند ، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رویش بگشاید ، تا از هر در كه بخواهد وارد شود و هیچ زنی نیست كه جرعه ای آب به شوهرش بنوشاند مگر آنكه این عمل او برایش بهتر از یكسال عبادت باشد كه روزهایش را روزه و شب هایش را به عبادت سپری كند .

(إرشاد القلوب . ص175)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

25 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

بدانید كه خداوند عز و جل و رسولش بیزارند از كسی كه به زنش ستم می كند تا آنكه زن طلاق خلع بگیرد .

(ثواب العمال . ص 339 )

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

26 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

مراسم ازدواج را آشكار برگزار كنید و خواستگاری را پنهان .

(كنز العمال . ح44532)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

27 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر كه به اعتماد خدا و به امید ثواب ازدواج كند بر خدا لازم است كه او را یاری كند .

(نهج الفصاحه ، ح278)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

28 ) امام رضا (علیه السلام) :

با كسی كه اخلاقش بد است وصلت نكنید .

(وسائل الشیعه . ج5 . ص10)

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

29 ) امام باقر (علیه السلام) :

با كسی كه از اخلاق و دینش رضایت دارید ازدواج كنید ، خودداری شما از وصلت با او باعث فتنه و فساد بزرگ در جامعه می شود .

(اصول كافی . ج5 . ص347)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

30 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

از خوشبختی و سعادت مرد این است كه زن با فضیلت و شایسته ای نصیبش گردد .

(اصول كافی . ج5 . ص327)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

31 ) امام صادق (علیه السلام) :

هر زنی كه به شوهر خود بگوید كه از تو خیری ندیده ام عمل چنین زنی هیچ گشته و باطل می شود .

(وسائل الشیعه . ج14 . ص115)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

32 ) امام باقر (علیه السلام) :

چرا مومن زن نگیرد ، كه شاید خدا به او فرزندی دهد كه زمین را به «لااله الاالله»سنگین سازد .

(مكارم الاخلاق . ص573)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

33 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

هر كه قدرت بر ازدواج داشته باشد و ازدواج نكند از من نیست .

(مكارم الاخلاق . ص؟)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

34 ) امام رضا (علیه السلام) :

اگر در باره ازدواج و دامادی آیتی محكم و سنتی پیروی شده (از رسول خدا(صل الله علیه و آله)) هم نبود ، باز موضوع نیكی به خویشاوندان و مانوس شدن با بیگانه كه خداوند در این امر قرار داده است ؛ انگیزه ای بود كه خردمند صاحبدل به ازدواج رغبت كند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد .

 (مكارم الاخلاق . ص449)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

35 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

بهترین ازدواج ها آن است كه آسان تر انجام بگیرد .

(نهج الفصاحه ، ح248)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

35 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

سه چیز است كه در آن شوخی نیست : طلاق ، نكاح و آزاد كردن بنده .

(نهج الفصاحه ، ح258)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

36 ) امام صادق (علیه السلام) :

افراد با ایمانی كه ازدواج می كنند با این عمل نصف دین خود را از خطر مصون می دارند .

(اصول كافی . ج5 . ص329)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

37 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

بهترین امت من در درجه اول كسانی هستند كه ازدواج كرده اند و مردان و زنان بدون همسر در مرتبه آخر قرار دارند .

(مسترك الوسائل . ج2 . ص531)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

38 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

آن كس كه دختر خود را به ازدواج مرد فاسقی در آورد با این عمل از او قطع رحم نموده است .

(محجت البیضاء . ج3 .ص94)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

39 ) امام صادق (علیه السلام) :

از دعا های رسول خدا (صل الله علیه و آله) این بود كه خدایا به تو پناه می برم از زنی كه مرا پیر می كند قبل از آنكه زمان پیری ام فرا رسد .

(اصول كافی . ج5 . ص326)

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

40 ) پیامبر اكرم (صل الله علیه و آله) :

ای جوان زود ازدواج كن و از زنا بپر هیز زیرا كه زنا ریشه های ایمان را از دلت می برد .

(مكارم الاخلاق . ص96)

 


 


 


برگرفته از سایت سمت خدا



پرده‌ی اول؛ علی: دل من

تصمیم به ازدواج گرفته بودم ولی جرأت نمی‌کردم این مطلب را به سرورم بگویم، اما شب و روز در فکر آینده‌ی خود بودم، تا اینکه یک روز که پیش حبیبم بودم به من گفت: علی جان! با ازدواج چطوری؟ من که سرم پایین بود، زیر چشمی می‌دیدم که پیامبر چه لذت پدرانه‌ای می‌برند از اینکه به دامادی من فکر می کند. با خجالت، آهسته گفتم: رسول خدا خود داناتر است.  اما دلم عین سیر و سرکه می‌جوشید، نگران بودم. آخر من دلم را به ناز دلبری باخته بود و می‌ترسیدم که حضرت کسی دیگری را به من پیشنهاد دهد. در قبیله ما، قریش، دختر کم نبود، اما آنکه دل مرا برده بود از آنان نبود. نگران بودم.

پرده‌ی دوم؛ باز هم علی: خبر آمد خبری در راه است

نفهمیدم چه شده بود که گفتند حبیبت با تو کار دارد.  او جان من بود که تا ندایش به گوش می‌رسید لبیک من به سوی او پرّان می‌شد. اما اینبار دلم کمی می‌لرزید انگار چیزی فهمیده بود. خودم را به خانه امّ‌سلمه رساندم ، تا چشم پیامبر به من افتاد از جا کنده شده و دستهایش را گشود به سوی من آمد. من که بهتم برده بود. چقدر پیامبر خوشحال بود! چشمانش برق می زد و چنان می‌خندید که دندانهای نازش پیدا بود، و من همچنان بهت زده بودم که گفت: علی جانم! مژده بده! مژده! . گفتم سرورم خیر است انشاالله، اول بگویید چه شده! همچنانکه مرا به سینه‌ی خود فشار می‌داد و می‌خندید گفت: خدا ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود خود به عهده گرفت.

مرا می‌گویی! پاهایم سست شد! پر از شور و تشویش. دیگر صبر نداشتم. ماجرا چیست؟ من بی دلم.

پرده‌ی سوم؛ حبیب خدا:  در آسمان

نشسته بودم که دوست آسمانی من، جبرئیل،  با شاخه‌های سنبل و میخک (قَرَنفُل) نزد من آمد و آنها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوییدم و گفتم: دسته گل به چه مناسبتی است؟ دوستم گفت: مگر خبر نداری ؟ خداوند حوران بهشت را امر فرموده که تمام فردوس را تزیین کنند، به بادهای بهشتی هم دستور داده تا با بوی انواع عطر بوزند، و حورالعین را به خواندن سوره‌های «طه» ، «یاسین» ، «شوری» و… امر فرمود، و به یک … .

جبرئیل هم ذوق زده و یک نفس، با آب و تاب مشغول تعریف بود اما من هنوز جوابم را نگرفته بودم . این همه بریز و بپاش برای چه؟ مگر عروسیه؟! در این فکرها بودم که دوستم گفت: خدا به جارچی بهشت گفته که جار بزند: ای پریان من! ای بهشتیان جمع شوید که اینجا جشن عروسی است! فاطمه را عروس علی کردم. علی به دلبرش رسید، آخر آنها دل داده‌ی هم بودند… . جبرئیل همچنان داشت تعریف می‌کرد. اما من وقتی این را شنیدم ناگاه به شوق از جا پریدم و خدا را شکر گفتم. بنازم به تو ای خدای خوب من که چه خوب در و تخته را به هم جور می‌کنی. خودم را جمع کردم که ببینم دیگر چه خبر بوده. دوست آسمانیم گفت: خداوند تبارک و تعالی به راحیل، آ ن پری خوش کلام و خوش صدا، امر فرموده که خطبه بخواند.

پرده‌ی چهارم؛ راحیل:  قرار عاشقی

من هم مثل همه پر از شور بودم و تصمیم داشتم که خطبه‌ی این دو عاشق را به زیباترین شکل بخوانم، خطبه‌ای ماندگار. من چقدر خوشبخت بودم خطبه‌ی زهرا و علی را می‌خواندم. همه ساکت بودند و من گلواژه‌های ادبستان عاشقی را بر هم می‌تنیدم. همه ساکت بودند و به من گوش می‌دادند. تا آنکه من با صلواتی به حبیب خدا کلامم را تمام کردم که خِتامش به مِسک باشد. به شور این پیوند و اتمام خطبه همهمه‌ای به پا شد که ناگاه آن خدا به ندایی گفت: «ای حوریان بهشت من! به علی بن ابی طالب حبیب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبریک بگویید. من برای آنان خیر و برکت قرار دادم». خاضعانه به درگاه خداوند عرض کردم: پروردگار من، برکت تو بر آن دو بیشتر از آنچه ما در بهشت دیدیم نیست؟ خداوند، بنده نوازانه فرمود: ای راحیل! از جمله برکت من بر آن دو این است که آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه می‌کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان می‌دهم، و قسم به عزّت و جلالم که از آن دو، فرزندانی بوجود خواهم آورد که در زمین گنجینه‌داران معادن حکمت من باشند.

پرده‌ی پنجم؛ علی: شکرانه

من به عشقم رسیده بودم و بسان موج به ساحل رسیده آرام بودم. و تنها آنچه باید می‌کردم افتادن به پای کسی بود که پیوند دهنده‌ی دلهاست. این بود که بیدرنگ و متواضعانه، از صمیم دل زبان گشودم که: «رَبِّ اَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمتَکَ التی اَنعمتَ عَلَیَّ» پروردگارا! مرا بر آن‌ دار که شکر نعمتی که به من دادی، به ‌جای آرم (نمل: ۱۹)

حبیبم نیز دعای مرا آمین گفت .

پرده‌ی ششم؛ پیامبر: راز ناز

رازی در دلم بود که باید به علی می‌گفتم. او باید می‌دانست که چقدر برای من و دخترم عزیز است. صدایش کردم و به او گفتم: علی جانم! بزرگانی از قریش در مورد ازدواج فاطمه با تو مرا سرزنش کردند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری کردیم ولی او را به ما ندادی، بلکه به عقد علی در آوردی، من هم به آنان گفتم: قسم به خدا، من این کار را نکرده‌ام، خداوند او را به شما نداد و به عقد علی در آورد، جبرئیل بر من نازل گشت و گفت: ای محمّد! خداوند- جل جلاله- می‌فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، برای دخترت فاطمه، در روی زمین، از آدم تا خاتم، کفو وهمتایی نبود. آری تو همسر زهرایی. جز تو کسی در قد زهرا نبود. جز تو که می‌تواند نیمه‌ی زیبنده‌ی زهرا باشد؟ که می‌تواند پدر حسنین باشد؟ دوستت دارم علی جان!

پرده‌ی هفتم؛ من: خوشه‌های پند

 من وارد صحنه می‌شوم. چراغها روشن می‌شود. هنوز گونه‌ تماشاچیان به تب این نمایش گرم است و چشمها خیره. وسط صحنه می‌ایستم و شروع می‌کنم:

سلام

به شما شاهدان این پیوند آسمانی، تبریک می‌گویم.

سوالی از شما می‌پرسم: کجای این داستان زندگی و دنیای رنگ باخته‌ی من و تو را نقش می‌زند؟

چند دقیقه‌ای بر جای خود بنشینید. و همچنان که به این آیات گوش می کنی، ببین علی و زهرا که حجت برای تو هستند ماجرای ازدواجشان چه درسی برای تو دارد؟

من از خودم شروع می‌کنم. درسی که من گرفتم اینها بود:

۱- زن و شوهر باید کفو هم باشند. و کفویت یعنی همان همسری. یعنی قد و قوارشان یکی باشد. قدیمیها می‌گفتند کبوتر با کبوتر … . این همسری و هم شأنی در همه چیز است در تیپ، در خانواده، در دارایی، در تحصیلات و در… . دیدید چقدر بعضی زن و شوهرها نا متوازنند؟

۲- نتیجه‌ی ازدواج فرزند است. خدا علی و زهرا به هم رساند تا حسن و حسین از دامن آنان برآیند. چقدر این نکته مهم است و چقدر ما به آن بی توجه. در انتخاب همسر دقت کنیم و ببینیم فرزندمان از ریشه‌ی که شیره ‌می خورد و در دامان که پرورده می‌شود. خلاصه آنکه ما نیم سیبی هستیم که سراغ نیمه‌ی گم شده‌ایم. باید حواسمان باشد که به که می‌چسبیم!

شما چه درسهایی گرفتید؟

آستانه این مطلب پذیرای تبریکات شما به ممیمنت این خجسته پیوند است!

کامتان به نام علی و همسرش، شیرین مدام بادا

توجه!!

۱-  بجز پرده‌ی  هفتم باقی ماجرا بر اساس روایتی از امام رضا علیه السلام در کتاب عیون اخبار الرضا پرداخته شده است.

۲- این نمایش به یاد آفتاب هشتم، حضرت رضا علیه السلام، در هشت پرده رقم خوده است.

منتظر نظرات خوب شما در مورد این پست وسایر مطالب سایت هستیم.

منبع: چهارده خورشید به نقل از تبیان



نام: فاطمه بنت محمد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: دخترم از اين جهت «فاطمه» ناميده شده كه خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم رهايى بخشيده است.

كنيه: ام‏ابيها وام‏النّبى (ص)

القاب: صديقه، مباركه، طاهره، راضيه، مرضيه، زكيّه، محدّثه و بتول.

مشهورترين لقب آن حضرت «زهرا» است.

منصب: معصوم سوم و يكى از پنج بانوى قدسى. همچنين آن حضرت، دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم نيز هست.

تاريخ ولادت: بيستم جمادى الآخره سال پنجم بعثت.

برخى سال تولد آن حضرت را، دوم بعثت و برخى ديگر پنج سال قبل از بعثت پيامبر)ص)، سالى كه قريش، كعبه را تجديد بنا كرد، مى‏دانند. آن حضرت، آخرين دختر پيامبر اكرم (ص) و محبوب‏ترين آنان نزد رسول خدا (ص) بود.

محل تولد: مكه معظّمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى)

نسب پدرى: رسول خدا محمد مصطفى (ص) بن عبدالله بن عبد المطلب(ع)

مادر: خديجه بنت خويلد. اين بانوى مكرّمه كه ام‏المؤمنين و جدّه ائمه‏معصومين (ع) است، نخستين همسر و ياور پيامبر اكرم (ص)

بود كه با جان و مال خويش در خدمت آن حضرت بوده و نهال اسلام را آبيارى و بارور كرد. به همين دليل خداوند متعال وى را در

رديف زنان مقدس و عرشى قرار داده است. پيامبر اكرم(ص) درباره شخصيت خديجه و خدماتش فرمود:

وَاللّهِ ما أبدَلَنى اللّهُ خَيْراً مِنْها، امَنَتْ بى حينَ كَفَرَ النّاسُ وَ صَدَقَتْنى اِذْ كَذَبَنى النّاسُ وَ واسَتْنى بِمالِها اِذ حَرَمنى النّاسُ وَرَزَقَنى مِنْهاَ اللّهُ

الْوَلَدَ دُونَ غَيْرِها مِنَ النِّساءِ.(1)

سوگند به خدا بهتر از او را خداوند براى من جايگزين نكرده است. او به من ايمان آورده بود در حالى كه مردم كفر ورزيده بودند؛ و

 مرا تصديق كرده، در حالى كه مردم تكذيبم كرده بودند؛ و با اموالش با من مواسات كرده، در حالى كه مردم محرومم كرده بودند؛ و

خداوند از او به من فرزندانى روزى كرد و از ساير زنان چنين موهبتى نصيبم نشد.

مدت همسرى با امام على(ع): از سال دوم هجرى در سن نه سالگى تا سال يازدهم، به مدت نه سال.

تاريخ و علت شهادت: سوم جمادى الآخر سال 11 هجرى، 95 روز پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) به خاطر تألمات و رنج‏هايى كه

پس از وفات رسول خدا(ص) و غصب خلافت اميرالمؤمنين على (ع) متحمل شده بود و پس از چهل (يا45) روز بيمارى به شهادت

رسيد.

محل دفن: نامعلوم است. ممكن است مزار آن حضرت، در قبرستان بقيع يا در روضه پيامبر اكرم (ص) يا در منزل آن حضرت (ص) و يا در مكان ديگرى باشد كه بنا به وصيت آن حضرت، محل دفن ايشان از چشم ديگران پنهان مانده است.

همسرارجمند: اميرالمؤمنين، امام على‏بن ابى طالب(ع)

فرزندان: 1. امام حسن مجتبى (ع). 2. امام حسين (ع). 3. زينب كبرى (س). 4. ام‏كلثوم (س)

همچنين حضرت فاطمه (س) فرزندى را حامله بود كه پيامبر اكرم (ص) وى را «محسن» ناميده بود و پس از رحلت رسول خدا

(ص) بر اثر فشارهاى روحى و قرارگرفتن حضرت فاطمه ) س) بين در و ديوار خانه، توسط مهاجمان، سقط شد.

اصحاب و ياران: 1. ام ‏هانى بنت أبى طالب. 2. أمامه بنت ابى العاص. 3. أسماء بنت عميس. 4. ام ‏سلمه. 5. ام ‏ايمن. 6. فضّه.

7. سلمى بنت عميس (همسر حمزه سيّدالشهداء) و ...

زمامداران معاصر: 1. پيامبر اكرم، حضرت محمد (ص) (11-1ق.). 2. ابوبكربن ابى قحافه (13-11ق).

به خاطر مقام معنوى و عرفانى حضرت فاطمه زهرا (س) پدرش، حضرت محمد (ص) او را بسيار گرامى مى‏داشت و بر همگان

برترى مى‏داد. در اين ‏باره، روايات فراوانى است كه به نقل چند روايت از آن ها بسنده مى‏كنيم:

1. قالَ رسول اللّه (ص): يا فاطِمَة! ألاتَرْضِينَ أن تَكُوني سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمينَ وَسَيِّدَةُ نِساءِ هذِهِ الاُمّةِ وَ سيِّدَةُ نِساءِ الْمُؤمِنينَ.(2)

اى فاطمه! آيا خوشحال نيستى از اين‏كه سيّده بانوان دو جهان (دنيا و آخرت) و سيده زنان اين امت (اسلام) و سيّده بانوان مؤمنان هستى؟

2. خَرَجَ النَّبِيُ (ص) وَهُوَ آخِذُ بَيَدِ فاطِمةَ، فَقالَ: مَنْ عَرَفَ هذِهِ فَقَدْ عَرَفَها وَمْنَ لَمْ يَعْرِفْها فَهِىَ فاطِمَةُ بِنْتَ محُمَّدٍ وَ هِىَ بَضْعَةُ مِنّى، وَ هِىَ

قَلْبى، وَ رُوحى اَلّتى بَيْنَ جَنْبى، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانى وَ مَنْ آذانى فَقَد آذى اللّه تَعالى‏.(3)

پيامبر اكرم (ص) در حالى كه دست فاطمه را گرفته بود، ز منزل بيرون آمد و فرمود:هر كسى اين شخص را مى‏شناسد، كه

مى‏شناسد، و هر كسى او را نمى‏شناسد، بداند كه او فاطمه، دختر محمد مصطفى (ص) است. او نورديده من، قلب من و روح من در

كالبد من است. هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است، و هر كس مرا آزار دهد، خداى سبحان را آزرده است.

3. قال رَسُولُ اللّهِ (ص): يا فاطِمَة! اَنَ‏اللّه عزَّوَجَلَّ يَغْضِبُ لِغَضَبِكَ وَ يَرْضى لِرَضاكَ.(4)

اى فاطمه! خداى عزّوجلّ با خشم تو به خشم خواهد آمدو با رضايت تو راضى خواهد شد.

بدين گونه، پيامبر اكرم(ص) فضيلت و برترى فاطمه زهرا (س) را بر اطرافيان و مسلمانان عصر خويش اعلام نمود؛ اما پس از

رحلت پيامبر گرامى (ص) و در عصر خليفه اوّل (ابى بكربن ابى قحافه) فاطمه زهرا (س) در حالى كه در فراق پدرش شديداً

 اندوهگين بود، مورد بى‏مهرى و حتى اسائه ادب متوليان امور قرار گرفت. آنان هم از جهت سياسى، هم از جهت اقتصادى و هم از

جهت عاطفى صدمات شكننده‏اى بر آن حضرت روا داشتند، به گونه ‏اى كه اين الگوى بانوان عالم پس از رحلت پدرش بيش از 95 يا

75 روز زنده نماند و از اين مدت نيز حدود 45 روز را در بستر بيمارى به سر برد.

داستان ذيل كه از منابع اهل سنّت نقل شده است، نشان دهنده حرمان و آزارهايى است كه فاطمه زهرا (س) از سوى زمامداران عصر خويش ديده و نيز نشانى است از عدم رضايت آن حضرت از آنان.

اِنَّ فاطِمَةَ تَمسَّكَتْ بِحَقِّها بِالْكامِل، وَ عَلِمَتْ بِالْمُناقِشاتِ الَّتى دارَتْ بَيْنَ زَوجِها وَ الصّديق وَ عُمَرِ، فَاعْتَكَفَتْ فى مَنْزِلِها وَ امْتَنَعَتْ عَنْ

مُقابِلَةِ الصِدّيق، اِلى‏ أنَ قالَ عُمَر لاَبى بَكر: اِنْطَلِقْ بنا اِلى‏ فاطِمَة فَإنّا قَدْ اَغْضَبْناها وَ اسْتَأذَنا عَلى فاطِمَة فَلَمْ تَأذَنْ لَهُما. فَأِتيا عَلِيّاً فَكَلَّماهُ....(5)

فاطمه (س) خواهان تمام حقش بود و از مناقشاتى كه بين همسرش، على(ع) (درباره خلافت) و ابوبكر و عمر جريان داشت،با خبر

بود. آن حضرت، معتكف خانه خويش شده و از روبه‏رو شدن با خليفه امتناع مى‏ورزيد تا اين‏كه روزى عمر به ابى بكر گفت: بامن بيا

 تا نزد فاطمه (س) برويم؛ چه اين‏كه ما او را به خشم آورده‏ايم. به درِ خانه فاطمه (س) آمدند و از او تفاضاى ملاقات نمودند. آن

حضرت به آنها اجازه ملاقات نداد. آنان نزد على (ع) آمدند و با او سخن گفتند (و از وى درخواست ملاقات با فاطمه (س) را نمودند).

 با وساطت على (ع) آنان اجازه ملاقات يافته و بر حضرت فاطمه(س) وارد شدند و روبه‏روى آن حضرت نشستند. حضرت فاطمه

(س) چهره از آنها به سوى ديوار برگرداند. آنان به فاطمه (س) سلام گفتند. فاطمه (س) با صداى ضعيفى جواب سلام داد.

ابوبكر آغاز سخن كرد و گفت: اى دخت رسول خدا! سوگند به خدا، براى من قرابت پيامبراكرم (ص) دوست داشتنى‏تر است از

قرابت با خود من، و تو نزد من، محبوب‏تر از دخترم، عايشه هستى. سوگند به خدا دوست داشتم روزى را كه پدرت رسول خدا (ص)

وفات يافت، من هم مرده بودم و پس از او زنده نمانده بودم.

آيا تو گمان دارى كه من تو را بشناسم و فضل و شرفت را بدانم، در عين حال از حقت و از ميراث پدرت رسول خدا(ص) تو را باز

دارم؟ آيا تو از پدرت، پيامبر اكرم (ص) نشنيدى كه فرموده بود: «آنچه از ما به جاى مانده است، ارث برده نمى‏شود. آنها صدقه است؟»

در اين هنگام، فاطمه (س) گفت: آيا مى‏خواهيد حديثى را از رسول خدا(ص) براى شما روايت كنم تا شما آن را بدانيد و به آن عمل

نماييد؟ آنها گفتند: بلى، مى‏خواهيم بشنويم.

فاطمه (س) گفت: آيا از پيامبر اكرم (ص) نشنيده بوديد كه فرمود: «رضايت فاطمه، رضايت من است و خشم فاطمه، خشم من است.

پس هر كس كه فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر كسى فاطمه را خشنود كند، مرا خشنود كرده است و هر كس

فاطمه را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

آن دو گفتند: بلى اين حديث را از پيامبر (ص) شنيده بوديم.

فاطمه (س) گفت: پس من خدا و فرشتگانش را گواه مى‏گيرم كه شما مرا به خشم آورديد و خشنودى مرا فراهم نكرديد. هر آينه من در

حالى پيامبراكرم (ص) را ديدار مى‏كنم كه از شما در نزد او شكوه‏مندم.

ابوبكر گفت:اى فاطمه! من از خشم پدرت و از خشم تو به خدا پناه مى‏برم.

در اين هنگام ابوبكر به شدت گريست. او به قدرى گريه كرد كه نزديك بود جان به لب شود.

باز فاطمه (س) به آنها گفت: به خدا سوگند در هر نمازى كه بر پاى دارم، شما را نفرين مى‏كنم.

آنان از نزد فاطمه (س) بيرون رفتند. ابوبكر در حالى كه مردم، اطرافش را گرفته بودند و او گريه مى‏كرد، گفت: هر يك از شما با

محرم خويش شب را به صبح مى‏رسانيد و به خانواده خود شادمان هستيد، مرا ترك كرديد. من در شادى شما نيستم. مرا به بيعت شما

نيازى نيست، بيعت مرا پس گيريد و....

آرى، اين چنين بود وضعيت حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) و متوليان امور. آنان در خصوص سفارش قرآن

نسبت به اقربا و اهل بيت پيامبر(ص) (قُلْ لا اَسْئَلُكُم عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى‏) اين گونه عمل كرده و مزد رسالت را دادند! 

رويدادهاى مهم:

1.  سهيم بودن حضرت فاطمه(س) در تحمل رنج و آزار مسلمانان و تبعيد و محاصره خاندان پيامبر اكرم (ص) در شعب ابوطالب، به

2.  مدت سه سال، توسط قريش.

2. درگذشت مادرش، خديجه كبرى (س) در سال دهم بعثت، سه سال پيش از هجرت پيامبر اكرم (ص)، پس از رهايى از محاصره شعب ابوطالب.

3. هجرت از مكه معظّمه به مدينه مشرّفه، در ربيع الاول سال سيزدهم بعثت، به‏همراه خاندان پيامبر اكرم (ص) و ساير مسلمانان.

4. تسكين آلام و رنج‏هاى پيامبر اكرم (ص) در مسافرت‏ها و غزوات آن حضرت.

5. خواستگارى على بن ابى‏طالب (ع) از حضرت زهرا (س) و موافقت پيامبراكرم (ص) و حضرت زهرا (س) با آن.

6. برگزارىِ مراسم عقد ازدواج حضرت زهرا (س) با امام على (ع) در سال دوم هجرى.

7. تولد امام حسن مجتبى (ع)، نخستين فرزند خانواده، در نيمه رمضان سال سوم (يا دوم) هجرى.

8. تولد امام حسين(ع) در شعبان سال چهارم (يا سوم) هجرى، زينب كبرى، در سال پنجم هجرى و ام كلثوم، در هفتم هجرى.

9. وقوع جنگ احد و كشته شدن برخى از ياران نزديك پيامبر (ص) از جمله، حمزه، عموى آن حضرت، در شوال سال سوم هجرى،

و اندوه و گريه فاطمه زهرا(س) در شهادت حمزه )ره)

10. وقوع نبرد خيبر ميان مسلمانان و يهوديان، و پيروزى پيامبر اكرم (ص) در اين جنگ، و اعطاى باغ فدك (از اراضى خيبر) به

دخترش فاطمه زهرا (س)، در سال هفتم هجرى.

11. وقوع مباهله ميان پيامبر اكرم (ص) و مسيحيان نجران، و حضور حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س) و حسنين (ع) به همراه

پيامبر (ص) در اين مباهله.

12. رحلت جانسوز پدرش، حضرت محمد (ص)، در 28 صفر سال يازدهم هجرى، و اندوه شديد و سوگوارى حضرت فاطمه (س) در اين مصيبت.

13. انتخاب ابى‏بكر بن ابى قحافه به خلافت، توسط گروهى از مهاجران و انصار مدينه، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص)، در سال يازدهم هجرى.

14. اعتراض امام على (ع) و طرفداران اهل بيت (ع) به انتخاب ابى بكر و تحصن گروهى از صحابه پيامبر (ص) در خانه فاطمه زهرا (س)

15. حمله مأموران خليفه اوّل به دستور عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) جهت شكستن تحصن طرفداران اهل بيت (ع) و

اخراج اجبارى امام على (ع) و بيعت ايشان با ابوبكر.

16. امتناع فاطمه (س) از اخراج اجبارى همسرش على (ع) و بستن درِ خانه بر روى مأموران حكومتى.

17. شكستن حرمت خاندان پيامبر اكرم (ص) از سوى مأموران خليفه، در سوزاندن درِ خانه فاطمه (س) و تخريب درِ نيم‏سوز بر

 روى فاطمه(س)، و شكستن پهلوى آن حضرت، در هنگام ورود اجبارى به خانه و بردن حضرت على (ع) به مسجد النبى (ص).

18. سقط جنين فاطمه (س) در پى تهاجم وحشيانه مأموران خليفه و فشار فاطمه‏زهرا(س) بين ديوار و در نيم‏سوز خانه آن حضرت.

19. غصب باغ فدك فاطمه زهرا (س) توسط حكومت وقت و اسائه ادب عمر بن خطاب به آن حضرت در پاره كردن سند ملكيت فدك.

20. رفتن فاطمه زهرا(س) به مسجدالنبى (ص) و سخنرانى مستدل و اعتراض‏آميز آن حضرت به رفتارهاى نارواى خليفه و اطرافيان وى.

21. آغاز بيمارىِ دراز مدت فاطمه زهرا (س) و عزلت‏گزينى و دورى جستن آن حضرت از مردم.

22. عدم اجازه فاطمه زهرا (س) به ابوبكر بن أبى قحافه و عمر بن خطاب براى ملاقات با آن حضرت.

23. ملاقات ابوبكر و عمر با فاطمه زهرا (س) با وساطت امام على (ع) و اظهار صريح فاطمه زهرا (س) از عدم رضايت ازآن دو.

24. وصيت فاطمه زهرا (س) به همسرش، امام على (ع)، در واپسين روزهاى زندگى خويش.

25. شهادت فاطمه زهرا (س)، دختر جوان پيامبر اكرم (ص)، تنها پس از گذشت 95 روز از رحلت آن حضرت، در سوم جمادى الثانى سال يازدهم هجرى.

26. غسل و كفن نمودن بدن مطهر فاطمه زهرا (س) به دست امام على (ع) با كمك اسماء بنت عميس، و تشييع جنازه وى توسط چند نفر از خواص شيعه، و دفن شبانه آن حضرت به دور از چشم ديگران با سفارش خود فاطمه زهرا (س)



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 40 صفحه بعد

درباره وبلاگ


امیدوارم که مطالب وبلاگ من برای شمامفیدباشد. باآرزوی موفقیت برای شما
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام خامنه ای (همه چیز) و آدرس amirkazemi1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1882
بازدید دیروز : 1692
بازدید هفته : 9344
بازدید ماه : 15990
بازدید کل : 192102
تعداد مطالب : 784
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

Alternative content